موضوع کتاب مربوط میشه به جراح معروف(زائر بروخ) آلمانی که در زمان نازی ها میزیست.ماجرا ازین قراره که این جراح خیلی معروف در سن پیری دچار جنون میشه و در اتاق عمل دست به کارهای عجیب مثل قطعه قطعه کردن مغز مریض می کرده است.اما این جراح به دلیل علاقه ی شدید به پزشکی حاضر به ترک بیمارستان نیست , تا اینکه وی قبول میکند که یک دوره ی استراحت ببیند تا بهتر شود و قبل از مرگ آخرین عمل اش را در خانه اش انجام میدهد که زنی سرطانی و قطع امید شده است.او با این عمل جان زن را نجات داده و چندی بعد خود زندگی را بدرود می گوید.
در این کتاب شرح حال زائر بروخ پزشک و جراح معروف آلمانی به قلم ژارگن توروالد به رشته تحریر در آمده است.
نویسنده برای نوشتن شرح حال این پزشک مشهور به شاگردان،دستیارانش و بیمارستان هایی که زائر بروخ در آنجا کار کرده بود و بخصوص بیمارستان شاریتی در برلن شرقی مراجعه نموده است.
قهرمان اصلی این کتاب یعنی زائر بروخ پزشک و جراح نابغه ای است که در آخر عمر دچار جنون ادواری گردیده و فجایع حیرت انگیزی بدست وی به وقوع پیوسته است.
هدف نویسنده کتاب، تالیف یک کتاب پزشکی نبوده است ولی چون کتاب مربوط به شرح حال یک جراح بزرگ است، بطور طبیعی اطلاعات پزشکی و زیست شناسی وارد بافت کتاب گردیده و خواننده از آن اطلاعات بهره مند می شود.
شرح حال اواخر زندگی فردیناند زائربروخ و به قلم یورگن توروالد به رشته تحریر در آمده است.
نویسنده برای نوشتن شرح حال این پزشک مشهور به شاگردان و دستیارانش و بیمارستان هایی که زائر بروخ در آنجا کار کرده بود و بخصوص بیمارستان شاریتی در برلن شرقی مراجعه نموده است. قهرمان اصلی این کتاب یعنی زائر بروخ پزشک و جراح نابغه ای است که در آخر عمر دچار جنون ادواری گردیده و فجایع حیرت انگیزی بدست وی به وقوع پیوسته است. هدف نویسنده کتاب، تالیف یک کتاب پزشکی نبوده است ولی چون کتاب مربوط به شرح حال یک جراح بزرگ است، بطور طبیعی اطلاعات پزشکی و زیست شناسی وارد بافت کتاب گردیده و خواننده از آن اطلاعات بهره مند می شود.
حق تکثیر: شرح حال اواخر زندگی فردیناند زائربروخ و به قلم یورگن توروالد به رشته تحریر در آمده است.
نویسنده برای نوشتن شرح حال این پزشک مشهور به شاگردان و دستیارانش و بیمارستان هایی که زائر بروخ در آنجا کار کرده بود و بخصوص بیمارستان شاریتی در برلن شرقی مراجعه نموده است. قهرمان اصلی این کتاب یعنی زائر بروخ پزشک و جراح نابغه ای است که در آخر عمر دچار جنون ادواری گردیده و فجایع حیرت انگیزی بدست وی به وقوع پیوسته است. هدف نویسنده کتاب، تالیف یک کتاب پزشکی نبوده است ولی چون کتاب مربوط به شرح حال یک جراح بزرگ است، بطور طبیعی اطلاعات پزشکی و زیست شناسی وارد بافت کتاب گردیده و خواننده از آن اطلاعات بهره مند می شود.
فراسوی نیک و بد
فراسوی نیک و بد(به آلمانی: Jenseits von Gut und Böse) کتابیاست نوشته فریدریش نیچه فیلسوف آلمانی، که در واپسین سالهای عمر وی در سال ۱۸۸۶ انتشار یافت. عنوان اصلی کتاب فراسوی نیک و بد-پیش درآمدی بر فلسفه آینده است که نویسنده مقصودش را از نگارش این کتاب نگاه به فلسفه آینده عنوان میکند.
نویسنده در واپسین سالهای عمر خویش دورهای سخت
نویسنده در واپسین سالهای عمر خویش دورهای سخت را گذراندهاست و این کتاب حاصل زمستان یکی از سالهای عمر اوست که به گفته خویش خیلی مهم بودهاست.
دریکی از نامههای خویش به دوست خود مینویسد:
از این زمستان بهرهای فراوان بردم و اثری نگاشتم که دشواریهای فراوانی دارد و حتی از انتشار آن گاهی میهراسم و لرزه بر اندامم میافتد. نام این کتاب چنین است: فراسوی نیک و بد پیش درمدی بر فلسفه آینده
ترجمه فارسی کتاب را <="">از متن آلمانی آن برگرداندهاست.
عشق به انسان به خاطر خدا، والاترین و دوردست ترین احساسی است که در میان بشر تا کنون بدان دست یافته اند. اگر وجدان خود را تربیت کنیم در همان حال که ما را می گزد، می بوسد. در عشق حقیقی روح است که تن را در آغوش می گیرد. .چه در کتابش فراسوی نیک و بد اعلام می دارد که باید از دگم گرایی در اندیشه فلسفی دوری کرد. او حقیقت گرایی مطلق افلاطون را زیر سئوال می برد و جستجوی خیر و حقیقت مطلق را باطل می داند. وی می گوید که برای بشر بنیادی تر از بررسی حقیقت جستجوی ارزش آن بوده است و متافیزیسین¬ها همگی به دنبال ارزش گذاری مفاهیم متضاد بوده اند. نیچه می گوید که باید در تضادهای دوگانه شک کرد. نیز می گوید از کجا معلوم که این تضادهای دوگانه اصلا وابسته به هم و یکی نباشند؟ در فلسفه معین ارزشی بیشتر از نامعین دارد همان طور که ارزش نمود کمتر از حقیقت است. اگر چه نیچه مطرح می کند که چه بسا این ارزش گذاری ها اشتباه و ظاهربینانه است اما از نظر وی نادرستی یک حکم باعث نمی شود که آن حکم را رد کنیم. او احکام نادرست را برای زندگی بشری ضروری می انگارد و رد کردن آنها را به معنای رد کردن زندگی می داند. از نظر او فلسفه فراسوی نیک و بد ضروری ست.